“
در خصوص ارتباط متقابل جهان شمولی و تنوع فرهنگی در دکترین آرا و اندیشه های متفاوت و بعضاً متعارضی از دانشمندان و حقوق دانان ارائه گردیده است. طرفداران جهان شمولی مطلق حقوق بشر بر این باور می نمایند که اصل جهان شمولی حقوق بشر تا آنجا گسترده گردیده که هیچ گونه تنوع و کثرتی را نمی پذیرد؛ همچون « اریک هابز باوم در جهانی با تحولات تکنولوژیک سریع، ناسیونالیسم و قومیت حرفی برای گفتن ندارند[۳]». لذا این مسألهای است که برخی از اندیشمندان به آن اعتقاد پیدا نمودهاند و قواعد حقوق بشر را قواعدی جهان شمول میدانند و تکثر و تنوع فرهنگی را نادیده میگیرند. برخی از اندیشمندان همچون چامسکی، جهان شمولی قواعد حقوق بشر را متأثر از سلطه آمریکا میدانند. «جهانی شدن فرهنگ به معنای یکسان شدن فرهنگ در کشورهای مختلف است چنین دیدگاهی معتقد است که در جهان آینده « خودی » و « غیرخودی » یا دیگری مفهوم ندارد بلکه صحبت از جهانی است که دارای هویت واحدی است و همه ما انسان هایی هستیم که باید در این جهان واحد زندگی کنیم در حقیقت چنین دیدگاهی معتقد است که جوهر فرهنگ جهان شمول، دیدگاه نوینی درباره انسان است که در قرون جدید در امریکا و اروپا شکل گرفت و گسترش جهانی یافت[۴]». برخی از اندیشمندان و نظریهپردازان و نخبگان سیاسی با نفی جهان شمولی قواعد و هنجار های حقوق بشر، حقوق انسانها را صرفاً بر اساس فرهنگ و جامعه ای که متولد شده اند و رشد میکنند در نظر میگیرند و معتقدند که « بشریت هنوز انعکاسی از کلیت جهان شمولی نیست که برای تمام اجزای وجودش استمرار هستی را به نحوی یکسان تضمین کند[۵]». نظریه پست مدرنیسم و نسبیتگرایی فرهنگی از پی نظر این اندیشمندان تجلی یافت و گروه سومی هم وجود دارند که با توجه به واقعیات جامعه جهانی و دیدگاه های نهفته در اسناد و موازین بین المللی به تشریح عقایدی میپردازند که به همزیستی دو نهاد « جهان شمولی حقوق بشر » و « تنوع فرهنگی » کمک شایانی نموده است. برای نمونه میتوان به دفاع « رُنه- ژان دوپوئی » اشاره کرد که حقوق بشر را بخشی از میراث مشترک بشریت میداند و باید توجه داشت که « اندیشه میراث مشترک بشر الزاماًً در ذات خود حاوی مفهوم جهان شمولی است ». برخی از اندیشمندان، حقوق جهان شمول بشر را از دستاورد های « تمدن نوین بشری » میدانند و ادعای آن دسته از کسانی که آن را متعلق به یک فرهنگ خاص میدانند را رد میکنند. در حقیقت اینان قائلند که حقوق بشر ترجمان حقوقی حق های اخلاقی است که در تمامی فرهنگ ها مشترک است و یا حداقل حمایت را دارا هستند و از طرفی این ها حق هایی هستند که تمامی فرهنگ ها در سایه حمایتی آن ها رشد و نمو مینمایند[۶].
در واقع، در این پژوهش سعی گردیده شد که به این سوال پاسخ داده شود که آیا با وجود تنوع فرهنگی در سطح بین الملل، همچنان میتوانیم قائل به جهان شمول بودن حقوق بشر باشیم؟ به عبارت دیگر، آیا تنوع فرهنگی توانسته است جهان شمولی حقوق بشر را مورد تاثیر قرار دهد؟
به طور کلی، در این پژوهش سعی شده است که ارتباط متقابل جهان شمولی حقوق بشر و تنوع فرهنگی تبیین گردد. لذا، نگارنده در بخش اول سعی در تبیین مباحث کلی حقوق بشر نموده و مطالبی چون مفهوم حقوق بشر، ویژگی های آن، جهان شمولی و مطلق گرایی حقوق بشر، نسل های حقوق بشر، هنجار های حقوق بشر، حق شرط بر معاهدات حقوق بشری و برخی اسناد حقوق بشری، پرداخته است.
در بخش دوم، سعی بر آن گردید که مفهوم تنوع فرهنگی و تفاوت های آن با تکثر گرایی فرهنگی و نسبیت گرایی فرهنگی تبیین گردد.
در بخش سوم، نگارنده سعی در تبیین ارتباط متقابل جهان شمولی حقوق بشر و تنوع فرهنگی، در موازین مصوب سازمان های بینالمللی جهانی و منطقه ای و سپس آرای و نظریات اندیشمندان و حقوق دانان ( دکترین ) نموده است.
فصل اول :حقوق بشر و جهان شمولی آن
« انسان برای آنکه زندگی انسانی داشته باشد ناگزیر باید از حداقل برخی حقوق برخوردار باشد و اگر این حقوق از او سلب گردد، زندگی او تا سرحد زندگی حیوان تنزل خواهد گردید[۷] ». این سخن جان مایه حقوق بشر خواهی در نزد انسانها میباشد. ظهور واقعی این سخن و خواست بشریت را می توان در یک قرن گذشته به وضوح شاهد بود. زمانی که انسانها بدون هیچ گونه دلیلی قربانی جاه طلبی های سیاستمداران شدند، زمانی که ۸۰۰ هزار نفر تنها در یکصد روز قربانی تعصبات قومی گشتند، زمانی که طبیعت دیگر ارزش خود را از دست داده بود و اقتصاد ارزش گشته بود و موارد مشابه دیگر. « همان طور که برخی از مولفان حقوق بشر گفته اند، به علت اعمال وحشیانه پاره ای از کشورها در نیمه اوّل قرن بیستم که با بهره گیری از کلیه وسایل علمی و فنی به شکنجه و نابودی انسانها برخاسته بودند وجدان بشریت بیدار شده با صدای بلند تدوین یک اعلامیه بینالمللی حقوق بشر را مطالبه می کرد. همچنین در دوره های دیگر ملتهایی که برضد طاغوتها و رژیم های خودکامه شورش کرده بودند خواهان تضمین حقوق خود از طریق مقررات یا منشورهای ملی یا بینالمللی بودند. اعلان رسمی حقوق بشر همواره ادعانامه ای رسمی علیه رژیم های خودکامه گذشته و وعده تضمین حقوق مذبور در برابر تجاوزات احتمالی آینده بوده است[۸]».
لذا در این فصل به بررسی و تبیین مسائل حقوق بشر و به خصوص مسئله جهان شمولی حقوق بشر پرداخته خواهد شد. به همین منظور، نگارنده به بررسی مفهوم حقوق بشر ( بخش اول )، ایده جهان شمولی حقوق بشر در مقابل مطلق گرایی ( بخش دوم )، نسل های حقوق بشر ( بخش سوم ) و منابع هنجار های بینالمللی حقوق بشر ( بخش چهارم ) پرداخته است.
بخش اول: مفهوم حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر، به عنوان اولین سند بینالمللی راجع به حقوق بشر که آن را با نام ذکر می کند[۹]، بدون ارائه تعریفی توضیحی، متضمن مصادیق بسیار زیادی از این حقوق میباشد که تحت عنوان حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طبقه بندی گردیده است[۱۰].
“